۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

عکس های لو رفته امیر قاسمی با مجریان وخواننده ها

عکس های از شارلاتان بزرگ که از موقعیتش سو استفاده های زیادی کرد که این عکس ها گوشه ای ازآنهاست.کتاب هفتاد من مثنوی است و شرح آن را بسیاری از غربت نشینان و حتی عده ای از هنر مندان داخل هم می دانند ولی از گفتن آن پرهیز می کنند چون می دانند با گفتن آن اعتبار هنرمندانی که ازقبل یا حال صاحب نامی شدند از بین می رود پس به احترام بزرگان هنر و دنیای
هنر ایران زمین ترجیح داده اند سکوت پیشه کنند .
چون با باز شدن و عمومی شدن بعضی از مسائل که در سالهای اخیر و قبل اتفاق افتاده ، هنر و هنرمند در بین مردم احترام و  جایگاهی را که ضربه های فراوان  خورده است و تا اینجا با وصله و پینه بزرگانمان حفظ شده است از دست خواهد داد.

مثالی در اینجا به یادم آمد  زمانی که داریوش معتاد بود و همه مردم هم می دانستند ولی در هیچ یک از مصاحبه ها یا مقاله ها از او و اعتیادش حرفی به میان نمی آمد و تا خودش ترک کرد و او تصمیم به گفتن وعلنی کردنش گرفت .

هنرمندان بزرگی که بسیاری را با کار ندادن به آنها مجبور به خانه نشینی کردند و اغلبشان دق مرگ شدند چون عشقشان را از دست داده می دیدند و در این زمان که بسیاری از بزرگان هنرمان را از دست دادیم
معلوم نیست بر سر ایران این مهد هنر و دلاوری در آینده بدون اساتید و اسطوره های هنر چه خواهد آمد

 که خیلی از جوانان ایران زمین ویا حتی بزرگسالان به غیر از عشق ورزیدن ، آنها را در زندگی  الگو خود می دانند و دوست دارند یا آرزودارند در آینده همچون آنان شوند و جا پایشان گذارند  این جوانان همان هنرمندان آینده این مرز پر گهراند.
   

   اکثرا هنرمندانی که تسلیم حرفای آنها شدند چاره ای جز این نداشتند هنر مندانی بودند که بعضی ها سنی از آنها گذشته و کار دیگر بلد نبودند و جوانانی هم که تمام عشقشان را در خارج از کشور میدیدند چون در وطن جایی را برای ارئه هنرشان نداشتند.   در سالهای بعد انقلاب امثال اینها که کوچکترین جایگاهی در هنر نداشتند کم کم همکاره هنر خارج کشور شدند که تا به جای رسید که ، قدرت این را پیدا کردند که خوانندگانی بی هنر راکه خود می خواستند مطرح و تا ارش می رساندند یا بالعکس خواننده یا آهنگساز مطرح را کارشان را کم رنگ می کردند . در کنسرت ها از کسانی که دوست داشتند وصرف داشت استفاده می کردند و به تمایل مردم کاری نداشتند  انشاله تا ابد دستش از هنر ایران زمین کوتاه شود.به امید آن روز که صاحب منصبان هنر وهنر مندانی در راس کار باشند که از جایگاه خود برای هنر وپیشرفتش استفاده کنند  نه اینکه به هزار یک بهانه از هنر مندانی که به اجبار به غربت کوچ کرده اند سو استفاده کنند

این مطالب هم به این دلیل  میگویم  تا بلکه افراد نا آگاه وچه بسا یک نفر، را راهنمایی وبعضی افراد را هم از خوابی که فرو رفته اند بیرون بیاورم . وگرنه من در گیری  شخصی  و نفرت نه از امیر قاسمی ونه دیگر مدیران تی وی ها دارم .
متاسفانه در زمان فعالیت تلویزیون تپش و فعالیت امیر قاسمی بسیاری از مردم ما شیفته این شخصیت بودند برای مثال دختران زیر بیست سال یا بالا  به این مردبالای  پنجاه سال با آن کلاه گیس تابلو چنان عشق می ورزیدند که از حیرت آدمی  انگشت به دهان می ماند.
در ایران متاسفانه به دلیل محدودیت ها ومحرومیت های  فراوان و کمبود برنامه های تلویزیون ملی  مردم طبیعتا برای پر کردن اوغات فراقت خود به  این تلویزیون ها و برنامه های بی محتوای آن روی می آورند و چون به زبان فارسی  صحبت میکنند  و  آزادی کامل برای مجریان در گویش ونوع  پوشش هم است مردم استقبال می کنند .
 مردم ایران زمین که مهد هنر وتمدن بوده و هست  بعد از انقلاب ،هنری آنچنان که شایسته نام ایران و ایرانیست ندیده اند هنرمندان هم یا کوچ کرده اند یا گوشه عزلت نشستند وتعدادی هم کار زیر زمینی که بیرون میاید  از ارزش هنری چندانی برخوردار نمی باشد و به واقع مردم جامعه ما در این سی و اندی سال بعد از آن جنگ (تحمیلی یا غیر تحمیلی )خونین که خیلی  از خانواده ها را در غم فراغ گذاشت و ملتی را اندوهگین کرد و
وضعیت معیشت مردم که روز به روز بدتر شده و هروز نسبت به دیروز استرس و فشار روانی بیشتری را تحمل می کنند تا به امید فردایی که از راه برسد چشم انتظار ومضطرب از فردا  زندگی می کنند و سیاست را هم که کاری نداریم که آن جای خود را می خواهد .

پس مردم ایران سرافراز به آزادی هنر دو چندان  و حمایت مسئولین  نیاز دارند.

ولی واقعیت چیز تلخ دیگریست ، مسئولین مربوطه همچون مدیران لوس آنجلسی عمل می کنند واز افرادی که سود ، حال به هر نحوی ، برا یشان دارند استفاده می کنندبه جای آنکه اندک آزادی را در اختیار جوانان علاقمند بگذارند و بستر مناسبی برای آنان  فراهم کنند تا عشق و علاقه خود وانرژی جوانیشان را در جایی مناسب خالی کنند
که اگر چنین بود
این همه نوجوان و حتی بچه چه برسد به جوان و بزرگسال ، ما معتاد نداشتیم آن عده ای هم که معتاد نشده کوچ می کنند و هزار
و یک داستان که عاقبت همه آنها هم همچنین ختم به خیر نمی شود و خیلیا هم موقعیت سفر را ندارند بی خیال میشوند که اکثرا در سنین بالا دچارناراحتی روحی می شوند.



ما مردم هم به امید یکدیگر نشسته ایم تا دیگران کاری انجام دهند هر کسی از خود سلب مسئولیت کرده است و بی توجه به دنیای
اطرافمان که جای امیر قاسمی و تپش را فرهاد و کلیک ست وافرادی از قماش آنها  سریع پر کرده اند.

نمی دانم ملت ما به چه خوابی فرو رفته و کی بیدار می شویم چون این که دیگر سیاست نیست که گویم ترس زندان و سیاسی شدن داریم و تعجب بیشتر از ایرانیهای غربت نشین که کمال آزادی را دارند واز نزدیک  این کلاهبرداری ها را می بینند که چگونه راحت  بدون کوچکترین مانعی  افراد ساده لوح را دام انداخته و به طروق مختلف مثل پکیج های ترک اعتیاد و کرم  و آمپور و  پروتئین ها وبسیاری از کا لا های دیگر که تماما تقلبی است و با سلامتی انسان رابطه مستقیم دارد .

افرادی بیشمار در ایران از این مواد تقلبی آسیب های جسمی سخت  و جبران ناپذیر دیده اند که حرف شان هم به جایی نرسیده است  واکثرا از قشر پائین جامعه  اند که حقوقشان توسط یک هموطن در آنسوی دنیا پایمال شده است.

 البته در ایران هم مردم دست کمی از آنها نیستند مثل قتلی که در سعادت آباد تهران سال گذشته اتفاق افتاد ، به جای عکس العمل برای نجات هموطن خود که بیش از یک ساعت در خون خود غلتید وبه علت خونریزی شدید جان باخت به فیلم  گرفتن با موبایل مشغول بودند و ماموران در صحنه هم تعجبی نداشت که اقدامی نکردند چون آنها هم از همین مردم هستند.

فقط در مواقعی حاضرند ازخود گذشتگی کنند که افراد خانواده یا آشنای باشد .

پس کجا رفته آن همه افرادی که ادعای میهن پرستی و هم نوع دوستی دارند .ولی موقع عمل میفهمیم اینها شعاری بیش نبوده است.

به امید سر بلندی ایران و ایرانی و موفقیت  تمام هنر مندان متعهد